سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقانه

صفحه خانگی پارسی یار درباره

زن.بله یا خیر؟

به نام خدای آفریننده ی انسان و جهان
زن موجود درجه ی دوم است؟
از امام صادق علیه السلام سئوال کردند:
عده ای میگویند زن از پهلوی چپ مرد آفریده شده است و موجود درجه ی دوم است و مرد برتر است و زن از اضافه ی گل مرد آفریده شده. آیا گفته ی این افراد صحیح است؟
ایشان فرمودند:
لعنت خدا بر گویندگان این حرف کذب باد. چرا که خداوند در قران کریمش فرموده: همانا زن و مرد را از نفس واحده آفریدیم.
شکوفه خانوم بحث خوب و جالبی مطرح کردند.
آیا زن نمیتواند از عهده ی مسئولیتهای کلان جامعه برآید؟
خیر!
آیا زن توان بدنی برای پست وزارت ندارد؟
خیر . مگر وزارت بلند کردن وزنه است؟!
آیا  زن از نظر فکری توان  وزارت ندارد؟
خیر.زن هم مثل مرد به کمک مشاوران کارآزموده به خوبی میتواند از عهده برآید.
وزارت لطمه نمیخورد.
کار نمیخوابد.
کسی گله مند نمیشود.
اما من هم با گذاشتن زن برای پست وزارت مخالفم.
تنها کسی که ذر این راه لطمه میخورد خود خانم وزیر است چرا که حجم بالای کار از نظر فیزیکی و فکری با وجود حجمه ی فراوان رسانه ای دشمنان داخلی و خارجی به موجودی که حضرت علی علیه السلام آنرا« ریحانه» نامیده است لطمه میزند. خانم وزیر هم مثل هر زن دیگری حق دارد زندگی آرام و عاشقانه ای داشته باشد ولی کارهای سنگین فکری و جسمی مانع لذت او میشود.
اما چه میشود کرد که ابلهان داخلی با گرگان خارجی همپیمان شده اند که ایران را نابود کنند. البته نه از به وسیله ی جنگ فیزیکی بلکه با جنگ نوین«رسانه ای». امروز بلند گوهای جهانی دست اقلیت ثروتمند یهودی دنیاست به خصوص امریکا و گستردگی نفوذ رسانه دای انها اجازه نمیدهد جوابی از ما به گوش بسیاری از مردم دنیا برسد.
انتخاب زن برای وزارت یکی از چند برگ برنده و محدود آقای رئیس جمهور است که «نه» بلندی بگوید به «اتهام نقض حقوق بشر و بخصوص حقوق زنان» در ایران که هر روز و هرلحظه از طریق رسانه های جهانی در گوش مردم دنیا فرو میکنند.
امروز بزرگترین لطمه ای که به وجهه ی ایران میخواهند وارد کنند «بحث حقوق زنان» است که از طریق فمینیست ها مطرح میشود. به گونه ای که حتی حاضر شدند در فرصت اغتشاشات بعد از انتخابات«ندا» را جلو دوربین هاشان بکشند تا فیلمش را علم کنند و لباس عثمان!
و دیدید که چقدر هم مردم را تحت تاثیر گذاشتند. آنها این تهمت را جهانی مطرح کردند اما چقدر از کسانی که تحت تاثیر قرار گرفتند به حقیقت ماجرا رسیدند؟  با توجه به سانسور شدید خبری که در اغلب کشورها نسبت به آگاه شدن مردم وجود دارد کما اینکه وبلاگ آقای ابطحی را پس از اعترافاتش توسط دولت انگلیس بستند.
به نظر شما آیا انتخاب زن برای وزارت نمیتواند جوابی برای انها و نقطه ی مثبتی برای ما باشد؟
شاید بتوان گفت پطرس این قضیه« خانم وزیر» است چون حق لذت بردن از زندگی را برای حداقل چهرسال فدای وجهه ی جهانی ایران میکند.
«مرضیه خانوم وحید دستجردی خدا کمکت کنه.دست امام زمان یارت باشه. دعای شهدا همراهت باشه عزیزم. کاش میتونستم کمکی باشم برات »

و اما عشق!

به نام خدا
تو دوره و زمونه ی ما فکر نکنم کسی بتونه ادعا کنه تا حالا اسم
«عشق» به گوشش نخورده. مثلا اسم همین وبلاگ یعنی کلمه ی عاشقانه رو مردم فارسی زبان در سراسر دنیا روزی صد بار سرچ میکنن. اگه باورتون نمیشه به شمارنده ش نگاه کنین.
اما واقعا کی میدونه معنی واقعی کلمه ی عشق چیه؟
آره همه میگن دنبال عشق هستن، آره خیلیا ادعای عاشقی میکنن، ماشاءالله نسل هم نسل جوونیه و گزینه ی اول ازدواجه.
اما واقعیت اینه که خیلی از اینایی که الان ادعا میکنن نیمه ی گم شدشون رو پیدا کردند «امروز عاشقند و فردا فارغ»!
اگه واقعا کسی عاشق باشه باید تا آخرش عاشق بمونه. الان دختره«عزیزم، عزیزم» میکنه پس فردا که دلش رو زد به بچش میگه: این اخلاق بدت به بابات رفته! و مرتب از پدرشون بد میگه و میشینه پیش دوستاش تا میتونه اشتباهات شوهرش رو فاش میکنه. آخه این چه عشقیه؟! که آدم آبروی طرفش رو ببره و پیش کس و ناکس حقیرش کنه؟!
حرف های منفی رو باید رها کنیم. یه روز صدای رهبرمون از تلویزیون پخش می شد که در مورد کارهای فرهنگی و رسانه ای راهنمایی میفرمودند:«شما نور رو نشون بدین، ظلمت و گمراهی خودش مشخص میشه.»
پس بیاین شیرجه بزنیم تو نور:
خوش بختانه لالایی هایی که خانم فاطمه ی زهرا برای دلبندانش میخونده تو روایات صحیح به ما رسیده. خیلی درس آموزه که این دختر،همسر و مادر بی نظیر تاریخ تو شعر هایی که برای خوابوندن فرزندان عزیزش میخونده از پدرشون علی به بهترین وجهی نام میبره و به حسن و حسین علیهماالسلام تاکید میکنه که: پسرانم سعی کنید به پدرتون برین! ببینید بابتون الان تو جبهه در کنار جدتون پیامبر از جون عزیزش گذشته و داره از اسلام دفاع میکنه و با دشمنا میجنگه!
آره اون شعر میخونده که بچهاش بخوابن ولی کوچولوهاش بیدار و بیدارتر میشدند شایدم تو خوابشون باباشون رو در بلند ترین مقام ها میدیدند.فاطمه مادر است
بله، همین مادر عاقل و عاشقه که نسل امامت رو میتونه بسازه، گلی مثل حسن، گلی مثل حسین، گلی مثل زینب...

اللهم الرزقنا که او الگوی زنان عالم و مادر صدف آفرینش است
و سهراب نوشت:
یادم نمی رود رفتنت را ... برای خاموش های گریه های ممتد شبانه ام ...
خاطره می خواهم ... برای این همه فصل بی تو ...
تویی که هنوز در منی ...
جاری نخستین عشق ...

...............
پاورقی: دعوت بی صدای عزیز(گلنار خودمون) بهونه ای شد برای نوشتن این مطلب. راستی شما تو مسابقه ی پیوند آسمانی شرکت نکردین؟

آهنگ فارسی«مادر» سامی یوسف


من و امام رضا

به نام خدامحمدجواد و مادرم در حرم حضرت معصومه
تو دوران دبیرستان یه روز با دوستامون دور هم نشسته بودیم که یکی از بچه ها پیشنهاد کرد برای آقا(مقام معظم رهبری)  نامه بنویسیم. آخه میدونید چیه این جمع از دوستانم رو که میگم همگی عاشق و شیفته ی ایشون بودیم و هروقت توفیقی دست میداد دسته جمعی میرفتیم حسینیه ی امام خمینی پشت سر ایشون نماز میخوندیم و کلی انرژی میگرفتیم ولی خوب هیچ وقت نتونسته بودیم از نزدیک ملاقاتی داشته باشیم و درد دلمون رو بگیم و برای حل مشکلاتمون رهنمودی بگیریم.
یادمه یه دفتر درست کرده بودم و عکسای آقا رو جمع میکردم و توش میچسبوندم و به تناسب حالی که داشتم بیتی از دیوان حافظ رو با خطی خوش زیرش مینوشتم. هی! یادش به خیر! چه صفایی داشتیم اون موقع ها!
خلاصه منم مثل بقیه یه نامه برا آقا نوشتم رو درد دل کردم و ازشون راهنمایی خواستم. نامه ام رو گذاشتم تو یه پاکت ساده، درش رو بستم و پشتش نوشتم: گیرنده: دفتر مقام معظم رهبری مد ظله العالی و مثل دوستام انداختم تو صندوق پست. مثل یه نامه ی معمولی پستش کردم چون میخواستم ببینم آیا واقعا به دستشون میرسه و آیا ایشون جوابم رو میدن؟
دقیقا دو ماه و بیست و سه روز بعد یه روز پستچی اومد در خونمون و یه بسته  تحویلم داد. یه جعبه ی مقوایی بسته بندی شده بود. درش رو که باز کردم توش یه پاکت نامه بود و یه چفیه. آخه از آقا چفیه شون رو خواسته بودم. نامه به خط خوشی از طرف دفتر آقا نوشته شده بود که: خانم موسوی سلام علیکم نامه ی شما به دست معظم له واصل گردید و...راضیه تو بیت النور(خونه ی حضرت معصومه)
آقا برای حل مشکلم سه تا رهنمود برام داشتند:1- احترام به والدین 2-مطالعه ی آثار شهید مطهری و 3-توسل به حضرت علی بن موسی امام رضا علیه السلام
آقا تو نامه شون از امام رضا علیه السلام به عنوان ذخیره و گنج الهی خداوند برای ما ایرانی ها نام برده بودند. الحق و الانصاف که همینجوره. الان ده سال از اون روز میگذره و تاحالا سعی کردم به دستوراتی که برام نوشته بودند عمل کنم و به لطف خداوند و توجه امام هشتم علیه السلام مشکلم به کلی حل شده و دیگه پیش نیومده.
یا غریب الغربا! دستم گرفتی رهام نکن!
یا امام رضا قربونت برم شما رو به خواهر بزرگوارت که ما پنج ساله زیر سایه ش نفس میکشیم قسمت میدم رهبر دانا و نورانی مون رو تا ظهور مهدی (موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف) برامون حفظ کن.
الهی! ای خدای مهربونی که امام رضا رو فردا روزی آفریدی! این 88/8/8 رو به فال نیک میگیریم و امید ظهور حجتت رو داریم. به حق امام هشتم ما رو نا امید نکن. دیگه خسته شدیم از اینهمه ظلم و فریادهایی که به هیچ جا نمیرسه! به حق دل های شکسته!


خیلی باحالی خدا !

به نام خدا
یک کاج سبز را از ریشه میکنند ، انواع و اقسام اشیاء زینتی آویزانش میکنن، بعد هم هر کدام یک لنگه جوراب را بالای شومینه آویزان میکنند و قبل از خواب آرزو میکنند... برای چه؟ به امید اینکه به قول خودشان بابا نوئل با سورتمه ای که گوزن ها آن را می کشند نیمه شب از آسمان بیاید و در لنگه جورابشان چیزی که آرزو کردند را بگذارد!
     بابا نوئل واقعیت دارد؟ اصلا فرض را بر این میگذاریم که موجودی به نام بابانوئل وجود دارد اما مسئله اینجاست که یک موجود تا چه حد «علم و آگاهی» و «قدرت و توانایی» دارد؟ آیا میتواند خیر و صلاحمان را تشخیص دهد؟
     شب قدر نزدیک است. شبی که به فرموده ی خداوند، فرشتگان و روح نازل می شوند. شبی که به فرموده ی معصومین علیهم السلام تقدیر یک سالمان نوشته می شود. اما من و شمای مسلمان چقدر به این شب (یا شبها) یقین داریم؟ آیا از صمیم قلب یک سال منتظرش هستیم؟ آیا خودمان را برایش آماده میکنیم؟ نکند خدای ناکرده حتی در حد خریدن کاج و تزئینش و آویزان کردن جوراب هم برایش وقت نگذاریم!... جوراب بالای شومینه ... قلب درون سینه ... یک شب و هزاران امید و آرزو ...
     از شب قدر پارسال تا شب قدر امسال چه اتفاقاتی برایمان افتاد؟ پرکشیدن روح خدا و حجت حق آیت الله بهجت رحمه الله علیه، انتخابات ریاست جمهوری و حوادث قبل و بعد از آن و ... آیا این اتفاقات شب قدر پارسال در تقدیرمان نوشته شد؟ ما چقدر در تعیینش نقش داشتیم؟ آیا برای شب های قدر خودمان را آماده کرده بودیم؟ ان شب ها چقدر دعا کردیم؟ در مناجات هامان از خدا چه خواستیم؟ از خدایی که «علی کل شیء علیم» و «علی کل شیء قدیر» است.
بگذار راحت تر بگویم:
«اوستا کریم! کوچیکتیم، نوکرتیم، مخلصتیم! تو رو به همه مقربین درگاهت قسم میدیم امساله رو تو تقدیرمون تا جایی که جا داره آرامش قرار بده! والله بالله خسته شدیم بس که از پارسال تا حالا چاخان پاخان شنیدیم. چشامون قلمبه زد بیرون بس که کارای عجیب غریب دیدیم اونم از کی؟ از آدمایی که جور دیگه ای روشون حساب می کردیم! کسایی که دیروز عاشق بودن، امروز فارغ! چه چیزهای بزرگی رو با این چشای کوچیکمون که ندیدیم! مگه دلمون چقدر طاقت داره؟!  بیا مردونگی کن و تو تقدیرامسالمون «اومدن آقا» رو بنویس. نوکرتم ما رو هم جزو خوبات بنویسا!... خیلی باحالی خدااااااااااا!»


سیب زمینی سرخ کرده

داشتم سیب زمینی سرخ می کردم

دستبندم داغ شد ...چسبید به دستم...خیلی سوختم...

یاد جهنم افتادم...

خدایا ما رو تو آتیشت نسوزون

تحمل نداریم

(هیهات ما ذلک الظن بک_خیلی بعید است گمان ما به تو این نیست_دعای کمیل)